برگردان: گیتی نوین
روزی که جهان به پایان می رسد
زنبور عسلی به گرد گل لادنی می چرخد ،
و ماهیگیری توری پر برق را پرگاله می زند
دلفین ها ی شاد برموج ها می جهند ،
پرستوهای جوان به ناودانها می چسبند
و مار پوستی زرین خواهد داشت ، چنانکه همیشه باید!
روزی که جهان به پایان می رسد
زن ها با چترهای آفتابی شان از کشتزار ها خواهند گذشت.
و مستی در کناره ی چمنزار خفته خواهد بود ،
سبزی فروش ها در خیابان صدا می زنند
و قایقی با بادبان زرد به جزیره نزدیک می شود ،
آوای ویولن در هوا می ماند
و به شبی پرستاره می رسد.
و کسانی که چشم براه تندر و آذرخش هستند
سرخورده می شوند،
و آنان که چشم براه نشانه و شیپور رستاخیز بودند
باور نمی دارند که دارد هم اکنون روی می دهد.
تا هنگامی که خورشید وماه بر فرازمان شناورند
تا هنگامی که فربه-زنبور با گل سرخ دیدار می کند،
و آنان که چشم براه نشانه و شیپور رستاخیز بودند
باور نمی دارند که دارد هم اکنون روی می دهد.
تا هنگامی که خورشید وماه بر فرازمان شناورند
تا هنگامی که فربه-زنبور با گل سرخ دیدار می کند،
تا هنگامی که نوزادان سرخ و سفید به دنیا می آیند
هیچ کس باور ندارد که دارد هم اکنون روی می دهد.
تنها پیرمردی سپید موی ، که پیامبری خواهد بود
که با این همه پیامی نیاورده ست ، زیرا بس سر به کار خود دارد ،
و در حالی که گوجه فرنگی هایش راهرس می کند، زیر لب تکرار می کند :
پایانی دیگر برای جهان نخواهد بود ،
پایانی دیگر برای جهان نخواهد بود ،
BY CZESLAW MILOSZ
The day the world ends
A bee circles a nasturtium flower
A fisherman mends a sparkling net.
Happy dolphins jump in the sea,
Young sparrows cling to the gutters
And the snake has golden skin as it should.
The day the world ends
Women walk in the fields under their umbrellas,
The drunkard falls asleep at the edge of the lawn
The vegetable hawkers shout in the street
And a yellow sailing boat approaches the island,
The sound of a violin lingers in the air
And leads to a starry night.
And those who waited for lightning and thunder
Are disappointed.
And those who awaited signs and archangels’ trumps
Do not believe it is happening now.
As long as the sun and the moon hover above us,
As long as the bumblebee visits a rose,
As long as rosy babies are born
No one believes it is happening now.
Only an old man with white hair, who would be a prophet
However, he is not a prophet because he is far too busy with his work,
Repeats while pruning his tomato plants:
There will be no other end of the world,
There will be no other end of the world.
There will be no other end of the world,
There will be no other end of the world.
Piosenka o końcu świata
- W dzień końca świata
Pszczoła krąży nad kwiatem nasturcji,
Rybak naprawia błyszczącą sieć.
Skaczą w morzu wesołe delfiny,
Młode wróble czepiają się rynny
I wąż ma złotą skórę, jak powinien mieć.W dzień końca świata
Kobiety idą polem pod parasolkami,
Pijak zasypia na brzegu trawnika,
Nawołują na ulicy sprzedawcy warzywa
I łódka z żółtym żaglem do wyspy podpływa,
Dźwięk skrzypiec w powietrzu trwa
I noc gwiaździstą odmyka.
A którzy czekali błyskawic i gromów,
Są zawiedzeni.
A którzy czekali znaków i archanielskich trąb,
Nie wierzą, że staje się już.
Dopóki słońce i księżyc są w górze,
Dopóki trzmiel nawiedza różę,
Dopóki dzieci różowe się rodzą,
Nikt nie wierzy, że staje się już.
Tylko siwy staruszek, który byłby prorokiem,
Ale nie jest prorokiem, bo ma inne zajęcie,
Powiada przewiązując pomidory:
Innego końca świata nie będzie,
Innego końca świata nie będzie.
No comments:
Post a Comment