Sunday, January 24, 2021

Amanda Gorman بلنـدا‌هایـی برای درنَـوَردیـدن -- آماندا گورمن

   

سروده‌ی شگفت آماندا گورمن با بهره‌گیری از کوبه‌های آهنگین , و تکرار واژه‌های هم‌آوا و به‌کارگیری زبان ویژه‌ی میانه‌شهری مانند آمیزه‌ی “throwing shade” به میانای خرده‌گیریی سخت و بازی‌های واژه‌ئی نیمه‌هم‌آوا مانند beast و peace و یا just is و justice سروده‌ئی ست برای اجرا با صدای بلند به‌گونه‌ئی که او خود در دهناد سوگند پرزیدنت بایدن به نمایش گذاشت. او از هم‌آوایه‌هایی مانند؛ blade و glade یا divide و aside برای تأکیدهای آهنگین و یا چرخش‌ها و سکته‌هائی مانند (tired و tried و tied) و یا (norms و notions) یا (braved، belly ، beast) برای پدیداری سایه روشن‌ها در زیربافتی هماهنگ و پویا بستر روند سروده را گشوده می‌دارد. به‌و‌یژه گام‌های کوبه‌ئی سروده‌ی او با کاربرد واژه‌های تک‌آوایه‌های انگلوساکسون به گونه‌‌ئی پی در پی و پشت سرهم مانند:
That even as we hurt, we hoped. That even as we tired, we tried that will forever be tied ...
و سپس با پایان ناگهانی این ریتم با واژه‌ی لاتین چند‌آوایه مانند victorious به گونه‌ئی شگرف تنش پدید‌ آمده را چاره می‌کند و به تراز می‌رساند . بازی‌‌های آوائی گورمن برای نمون blunders / burdens و mercy /legacy و might/ right/ birthright و change / children همچون موسیقی‌فیلم سروده را به پیش می‌برد و میان بخش‌های آن پیوندی سامانه‌‌ئی بر پا می‌نماید. این ریتم آوای کوبه‌های چکش مس‌گران همچون بخش بازار مسگرها در آغاز "در بازاری ایرانی" In a Persian Market در موسیقی آلبرت کتلبی را گورمن با انگاره‌یی چون Bronze-pounded chest "هر دم و بازدم من چون کوبیدن چکش مسگران در سینه‌ام آوا می‌دهندکه ..." می‌توان شنفت:

 در سرتاسر سروده پژواک‌ها و کنایه‌هایی به سخنرانی‌ها و رویدادهای تاریخی مانند زاده شدن آبراهام لینکلن در یک انبار چوب در سینکینک اسپرینگ فارمز و یا سخنرانی همسر اوباما درباره‌ی کاخ سفید که: "هروز  در خانه‌ئی از خواب بر می‌خیزم که برده‌ها آنرا ساخته‌اند" به گوش می‌رسد.  به ویژه گزارش او از روزگار اخیر ریاست جمهوری ترامپ و هنایش آن بر مردم‌سالاری اینک در تاریخ جاودانگی یافته است.
ما فتنه‌ئی را دیده‌ایم که می‌خواست ملت ما را بهم‌ ریزد به جای آن‌که همه را در آن سهیم سازد
کشورمان را نابود ‌می‌نمود، اگر کین درنگ در مردم‌سالاری بود .

برای گورمن مردم‌سالاری   پروژه‌ئی است ناتمام که همواره همچون رفتن به اوج در بلندایی افسانه‌ئی ست که مردمان را به سوی خود می‌کشد و گرچه آن اوج در دسترس نیست اما همه مهینايی زیستن در نوردیدن به سوی آن اوج ست.

بلنـداهایـی برای درنَـوَردیـدن
آماندا گورمن
روزی دیگر و باز این پرسش همیشگی دراین تیرگی گسترده بر همه جا، آفتاب کجاست ؟ با یادمان همه آنچه که از دست‌داده‌ایم ، گستره‌ی دریائی که در پیش روی ماست ما دربرابر این دیو ‌گرسنه‌ی گستاخ مانده‌ایم ما دریافته‌ایم که طغیان همیشه پر خروش نیست و هنجارها و نشانه‌ها از آنچه هست، نیست
وهر دادوری همیشه به داد نیست با این همه آفتاب از آن ماست و پیش از آنکه به آن بی‌اندیشیم به گونه‌ئی آنرا زیسته و انجام داده‌ایم به گونه‌ئی آزموده گشته‌ایم و گواه بوده‌ایم ملتی که درهم شکسته نشده اما به سادگی هنوز تمام نشده
ما نوادگان یک کشور و یک زمانه‌ایم
آن‌کجا که دخترکی لاغر و سیاه پوست از نسل برده‌ها و پرورده‌‌ی مادری تنها می تواند رویا‌ی برگزیده شدن برای کاخ ‌سپید را به سر بپروراند
اما روزی خویشتن را در برابر رهبری برگزیده‌ به ‌سروده‌‌خوانی‌ می‌یابد
و آری ما از خجستگی بس به‌دور مانده‌ایم به‌دور از درخشندگی اما این به آن نشان نیست که ما در تکاپو برای ساختن هموندی‌ئی کامل و بی نقص‌بوده‌ایم
که بل در تلاش برای هموندی‌ئی هستیم دارای آرمان
ما درپی ساختن کشوری هستیم هم‌پیمان با همه‌ی فرهنگ‌ها ، رنگ‌ها ، منش‌ها و بروندهای آدمی و چنین است که ما خیره نمی‌‌مانیم به ناهمانندی‌ها‌مان از یکدگر
اما می‌بینیم آنچه را که در پیش روی‌ ماست ما از میان برمی‌داریم جدایی را ، زیرا می‌دانیم که چگونه بپردازیم به آینده ،
می‌باید که در نخست به یک‌سو نهیم تنش‌های‌مان را
و بر زمین نهیم سلاح‌های‌مان را
تا که دست‌های‌مان را بتوانیم دراز کنیم به سوی یکدیگر

ما برای هیچ‌کس بدی نمی‌خواهیم و خواستاریم که همگان‌ هم‌سازگار باشند بگذار همه‌ی کیهان ، بگوید که این راستی است،‌اگر که نه هیچ چیز دیگر، پس حتی هنگامی‌که سوگوار بوده‌ایم ، رشد کرده‌ایم که حتی هنگامی که درد کشیده‌ایم ، امیدوار مانده‌ایم که حتی هنگامی که خسته شده‌ایم ، تلاش کرده‌ایم که برای همیشه، در پیوستگی باهم پیروز خواهیم بود نه از این رو که دیگر هرگز شکست را نخواهیم شناخت که بل چون دیگر هرگز بذر جدائی نخواهیم کاشت
کتاب آشاوان به ما می‌گوید که انگار کن! که همگی می‌توانند به زیر درخت‌های تاک و انجیر خویش بنشینند و هیچ کس نمی‌باید آنها را به هراس افکند. اگر که بنا براین است که به سهم خویش زندگی نمود پس پیروزی به دم تیغ سپردن نیست که بل در همه پل‌هایی ست که ساخته‌ایم
این نوید دست یافتن به روشنائی‌ست بلندائی که از آن به فراز می‌توان رسید تنها اگر که گستاخی آنرا داشته باشیم چرا که آمریکایی بودن بیش از بالیدنی ست که به میراث ماست ، این پیشینه‌ئی است که در آن گام نهاده‌ایم وینک چگونه آنرا باز می‌سازیم ما فتنه‌ئی را دیده‌ایم که می‌خواست ملت ما را بهم‌ ریزد به جای آن‌که همه را در آن سهیم سازد کشورمان را نابود ‌می‌نمود، اگر کین درنگ در مردم‌سالاری بود،
و این تلاشی نزدیک به کامیابی بود.
هرچند مردم‌سالاری برای گاهی چند می‌تواند به درنگ شود،
اما هرگز نمی تواند برای همیشه شکسته بماند

به این راستی،
به این ایمان باور داریم. چراکه باهمه‌ی این که چشم به آینده دوخته‌ایم، دیدگان تاریخ نگران بر ماست، این روز رستگاری‌ئی‌ست نه به بی‌داد ما از تولد آن در هراس بوده‌ایم زیرا حس نمی‌کردیم که آماده‌ایم تا وارثان
چنین ساعتی دهشت‌زا باشیم
اما در درون آن دَمان دیدیم که توانمندی آنرا داریم که
برپا‌گران موسمی نو باشبم
تا امید و خنده را به خویشتن ارمغان کنیم
پس در همانک که یک بار پرسیدیم ، چگونه حتی شدنی ست که ما بر فاجعه چیره شویم؟ اینک فریاد می‌زنیم: چگونه حتی شدنی است که فاجعه بر ما چیره شود؟ ما به سوی آنچه که بود به پس گام نخواهیم برداشت که بل یه سوی آنچه که می باید بشود به پیش خواهیم شد. کشوری که گرچه زخم خورده ست اما هنوز برناست ، نیکخواه اما گستاخ ،
آزاد و آتشین
ما روی نخواهیم برتافت و هراس ما را از پیشروی باز نخواهد داشت. زیرا که آگاهیم که درنگ‌ها و واکنش‌های ما میراث آیندگان ما خواهند بود نابکاری‌های ما بارهای سنگینی خواهند بود بر دوش ‌آنها اما یک چیز به روشنی پیداست اگر که ما مهربانی را با نیرومندی بیامیزیم ، و نیرومندی را با داد ، آنگاه یادمان ما عشق خواهد بود
و میراثی دگرگون برای فرزندان‌مان
 
پس بیائید تا پس از خود کشوری را به جا نهیم که بهتر از آن باشد که برای‌مان به‌جا نهاده بودند. هر دم و بازدم من چون کوبیدن چکش مسگران در سینه‌ام آوا می‌دهندکه ما این جهان زخم خورده را به جهانی پر شگفت خواهیم رسانید ما از تپه های زرینه‌پیکر باختر بر خواهیم خاست ما از بادروبه‌های شمال‌خاوری بر خواهیم خاست آن‌کجا که نیاکان ما برای نخستین بار به پاخاستن را دریافتند. ما از شهرهای کناره‌‌ی دریاچه‌‌ در ایالت‌های باخترمیانه برخواهیم خاست ، ما از جنوب تفته در آفتاب برخواهیم خاست ما بازخواهیم ‌ساخت ، ما آشتی خواهیم ‌نمود، ما باز خواهیم یافت. و در هر کناره‌ی آشنای میهن‌مان، و در هر گوشه‌ئی که کشورمان خوانده می‌شود ، مردم ما به گونه‌گون و زیبا پدیدار خواهند شد ، زخمی و زیبا.
هنگامی که روشنای روز سر می‌زند ، ما از سایه برون خواهیم شد ، شعله‌ور و بی‌هراس پگاهی نو شکوفا می‌شود که ما آزادش کرده‌ایم زیرا که روشنایی همیشه هست ، اگر تنها به آن اندازه دل داشته باشیم که آن را ببینیم اگر تنها به آن اندازه دل داشته باشیم که بتوانیم بشویم.



‘The Hill We Climb’
--------------------------------------

When day comes we ask ourselves,
where can we find light in this never-ending shade?
The loss we carry,
a sea we must wade
We’ve braved the belly of the beast
We’ve learned that quiet isn’t always peace
And the norms and notions
of what just is

Isn’t always just-ice
And yet the dawn is ours
before we knew it
Somehow we do it
Somehow we’ve weathered and witnessed
a nation that isn’t broken
but simply unfinished
We the successors of a country and a time


Where a skinny Black girl
descended from slaves and raised by a single mother
can dream of becoming president
only to find herself reciting for one
And yes we are far from polished
far from pristine
but that doesn’t mean we are
striving to form a union that is perfect
We are striving to forge a union with purpose

To compose a country committed to all cultures, colors, characters and conditions of man
And so we lift our gazes not to what stands between us
but what stands before us
We close the divide because we know, to put our future first,
we must first put our differences aside
We lay down our arms
so we can reach out our arms
to one another

We seek harm to none and harmony for all
Let the globe, if nothing else, say this is true:
That even as we grieved, we grew
That even as we hurt, we hoped
That even as we tired, we tried
That we’ll forever be tied together, victorious
Not because we will never again know defeat
but because we will never again sow division
Scripture tells us to envision
that everyone shall sit under their own vine and fig tree
And no one shall make them afraid
If we’re to live up to our own time
Then victory won’t lie in the blade
But in all the bridges we’ve made

That is the promise to glade
The hill we climb
If only we dare
It’s because being American is more than a pride we inherit,
it’s the past we step into
and how we repair it
We’ve seen a force that would shatter our nation
rather than share it
Would destroy our country if it meant delaying democracy
And this effort very nearly succeeded
But while democracy can be periodically delayed
it can never be permanently defeated

In this truth
in this faith we trust
For while we have our eyes on the future
history has its eyes on us
This is the era of just redemption
We feared at its inception
We did not feel prepared to be the heirs
of such a terrifying hour
but within it we found the power
to author a new chapter
To offer hope and laughter to ourselves

So while once we asked,
how could we possibly prevail over catastrophe?
Now we assert
How could catastrophe possibly prevail over us?
We will not march back to what was
but move to what shall be
A country that is bruised but whole,
benevolent but bold,
fierce and free

We will not be turned around
or interrupted by intimidation
because we know our inaction and inertia
will be the inheritance of the next generation
Our blunders become their burdens
But one thing is certain:
If we merge mercy with might,
and might with right,
then love becomes our legacy
and change our children’s birthright

So let us leave behind a country
better than the one we were left with
Every breath from my bronze-pounded chest,
we will raise this wounded world into a wondrous one
We will rise from the gold-limbed hills of the west,
we will rise from the windswept northeast
where our forefathers first realized revolution
We will rise from the lake-rimmed cities of the midwestern states,
we will rise from the sunbaked south
We will rebuild, reconcile and recover
and every known nook of our nation and
every corner called our country,
our people diverse and beautiful will emerge,
battered and beautiful


When day comes we step out of the shade,
aflame and unafraid
The new dawn blooms as we free it
For there is always light,
if only we’re brave enough to see it
If only we’re brave enough to be it